در ام پی فور عضو شوید برای ثبت دیدگاه، اشتراک کانال ها و ویدیوها.
دیگر این ابر بهاری جانه باریدن ندارد
این گُلِ خشکیده دیگر ارزشه چیدن ندارد
این همه دیوانگی را با که گویم با که گویم
آبرویه رفته ام را در کجا باید بجویم
پیشه چشمم چون به نرمی میخرامی میخرامی
در درونم مینشیند شوکرانه تلخ کامی
نام تو چون قصه هر شب مینشیند بر لبِ من
غصه ات پایان ندارد در هزار و یک شبِ من
روی بالینم به گریه نیمه شب سر میگذارم
تا مگر آرام گیرد تنِ دلِ داغدارم